پس از کشته شدن مظلومانه سعید عباسی در تاریخ 30/3/88 در جلوی درب مغازه اش در حوالی خیابان آزادی، دژخیمان وزارت اطلاعات چنان خانواده و فامیل وی را ترساندند که آنها علاوه بر اجازه نداشتن برای برگزاری مجلس ختم و حجله زدن وقتی کسی از همسایه ها هم میپرسید که چطور شد سعید کشته شد خانواده اش میگفتند گلوله تصادفی به وی اصابت کرده.
حالا بعد از گذشت حدود یکماه تازه از پدرش شرح ماجرا اینچنین بیان میگردد.
در تاریخ مذکور وقتی منطقه آزادی و خیابان های اطراف شلوغ شد بسیجی ها و لباس شخصی ها آمدند و به مغازه دارها اخطار دادند که مغازه ها را ببندند، تک تک مغازه داران از ترسشان یکی پس از دیگری شروع به بستن مغازه ها کردند، آنهایی هم که کمی تعلل داشتند با اخطارها و ارعاب لباس شخصی ها میبستند و میرفتند، خیابان ها و کوچه های اطراف لحظه به لحظه شلوغ تر میشد.
من به سعید گفتم بابا بیا ببندیم بریم خیلی خطرناکه و با سعید از مغازه بیرون آمدیم و کرکره ی مغازه را پائین کشیدیم، ما تقریبا در آن راسته آخرین مغازه ای بودیم که داشتیم میبستیم.
سعید نشست تا قفل کرکره را بزند که یکباره یکی از همان بسیجی ها در آن شلوغی به طرف ما آمد، سعید نشسته بود که یکباره و بصورت غیر منتظره ای آن شخص از بالای سر گلوله ای را به سعید شلیک کرد، خون از پشت سر سعید فواران زد، من دیگر نفهمیدم چه شد و فقط پریدم و سر سعید را محکم در بغل گرفتم و صدای فریاد و مبهم محیط شنیده میشد، فقط فریاد میزدم سعید، بابا ، پسرم....
و زمانی به خودم آمدم که دیگر سعیدم رفته بود.
برای تحویل جنازه ی سعید مبلغ 8 میلیون تومان به عنوان پول گلوله از خانواده اش گرفتند و خیلی ها در محل ما این را نمیدانستند و ما تازه متوجه شده ایم.
سران جمهوری اسلامی بدانند تا انتقام خون سعید ها، نداها ، سهراب ها و دهها نفر دیگر خواب را بر دیدگان خود و خانواده شان حرام میکنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر