گزارش یکی از خوانندگان از درگیریهای روز گذشته

ديروز حدود ساعت 30/4 اطراف ميدان انقلاب بودم تقريبا جزو گروههاي اولي بوديم كه جمع شده بوديم و سمت دانشگاه تهران مي رفتيم كه ديديم عده اي از سمت ديگر خيابان انقلاب به سمت پايين برمي گردن تعجب كرده بوديم كه چرا نميرن سمت دانشگاه ... با اشاره به اونايي كه اون سمت بودن گفتيم كه بيان سمت ما كه جمع بشيم ولي به محض اينكه اونا از خيابان رد شدن و اومدن سمت ما چندتا لباس شخصي كه كنار خودم بودن بيسيم زدن تا اونموقع من حتي نفهميده بودم كه اونا لباس شخصي هستند و بعد بلافاصله لباس شخصيها با هيكلهاي درشت و با باتوم به سمت مردم هجوم آوردند از اونجا بود كه شروع كرديم به دويدن دوباره برگشيم سمت ديگه خيابون و اونجاهم مورد حمله لباس شخصي ها قرار گرفتيم و بايد بگم كه به اندازه 2 ساعت سعي مي كرديم خودمون برسونيم به دانشگاه و ميدان انقلاب ولي نيروهاي سركوب خيلي زياد بودن و مدام در حل دويدن بوديم و از همه بدتر لباس شخصيها كه با ون هايي كه هيچگونه علامت و نشاني نداشت ميومدن و خيلي راحت مردم رو مي زدن و مي بردن تو ون ها فكر مي كنم حوالي ساعت 5 بود كه به خاطر حمله دويديم توي يكي از خيابانهاي اطراف دانشگاه اونجا عده ي ما خيلي زياد نبود و بيشترمون خانم بوديم بعد از چند دقيقه 3 تا از سگ هاي لباس شخصي يك پسر جوان كه 24 يا 25 سال به نظر مي رسيد به داخل كوچه هل دادند و بهش سیلی زدن و دستبند زدن ما سعي كرديم بريم جلو ولي سگ ها با دادهايي كه مي زدند و ارعابي كه ايجاد كرده بودن ما را از كوچه بيرون كردن متاسفانه اينقدر شوكه بودم كه اسم كوچه رو نديدم ولي كوچه باريكي در نزديكيهاي دانشگاه بود خلاصه از وحشيگريهاي اين بي صفت ها ميشه سطرها نوشت ولي من بيشتر به خاطر اون جون كه جلوي خودم گرفتنش شروع به نوشتن كردم كسي باهاش نبود كه بخواد به خانوادش خبر بده تا جايي كه متوجه شدم يك شلوار جين ويك تي شرت زرد تنش بود و كمي هم درشت به نظر ميومد اما نه خيل قد بلند اينارو نوشتم تا شايد به گوش كسي برسد كه گمشده اي تو اين جريانها داره كه البته مي دونم تعداد اين افراد كم نيستمردم خيلي مواظب لباس شخصيها باشين بعضي هاشون واقعا انسان نيستند انگار يه جايي مثل يه سگ هار پرورششون دادندبه اميد آزادي و نفسزنده باد ايران